دانش آموز مسلمان

پایگاه فرهنگی تربیتی بصیرتی، شجره طیبه صالحین، تبادل تجربیات و محتوای فرهنگی

تابلو

اشعار ولادت امام زمان (عج)

nimehshaabanveladatimamzaman

اشعار زیبا در مدح امام زمان جهت مولودی خوانی نیمه شعبان.. در ادامه مطلب..

الا یا ایها العالم بیارائید محفل‌ها

که آمد نیمه‌ی شعبان و حل گردید مشکل‌ها

هزاران کشتی شادی زده پهلو به ساحل‌ها

ببندد کاروان غم به سوی گور محمل‌ها

بیا ساقی لبالب کن زمی پیمانه دل را

که از گلبانگ جاء الحق فراری گشت باطل‌ها

احد با میم پیوند اخوت بست و احمد شد

گل نرجس شکوفا گشت و هم نام محمد شد

قلم در دست من امشب نوای دیگری دارد

سخن در طبع من قدر و بهای دیگری دارد

لبم بر ذکر حق حمد و ثنای دیگری دارد

دلم شوق لقای دلربای دیگری دارد

فضای سامرا حال و هوای دیگری دارد

زمین و آسمان امشب صفای دیگری دارد

احد با میم پیوند اُخوت بست و احمد شد

گل نرجس شکوفا گشت و هم نام محمد شد

بیا در بزم ما ای دل ببین قدرت نمائی را

زخود بیگانه شو دریاب فیض آشنایی را

مهیای گدائی کن تو کشکول گدائی را

زیمن مقدم مهدی ببین لطف خدائی را

بگردش آر، ای ساقی تو آن جام طلائی را

که نوشم باده و گویم حدیث دل ربائی را

 

*****************************************************

 

بده ساقی می باقی به عشق خسرو خوبان

بزن مطرب نی و بربط که آمد نیمه شعبان

قدر قدرت شهی آمد، علی فطرت، مهی آمد

بده ساقی می باقی به عشق خسرو خوبان

بزن مطرب نی و بربط که آمد نیمه شعبان

قدر قدرت شهی آمد، علی فطرت، مهی آمد

چه قدرت، قدرت مطلق، چه فطرت، فطرت یزدان

تولد یافت مولودی ز امر قادر یکتا

که از نور جمال او جهان شد روضه رضوان

خطش مشکین و لب غنچه، رخش زیبا قدش فتنه

چه قامت، قامت رعنا، چه صورت، صورت رخشان

زچشم و روی نیکویش توانم اینقدر گویم

که رویش قبله‌ی دلها و چشمش چشمه‌ی حیوان

زلطف و رحمتش باشد، زبان الکن، قلم عاجز

چه لطفی، لطف بی‌منت، چه یاری،‌یاور یاران

بگو از من تو ای ساقی بآن سرو سهی بالا

توئی آقا، توئی مولا، بخلق عالم امکان

بجانم او بود، جانانکه جان عالمش قربان

بدردم او بود درمان، چه دردی، درد بی‌درمان

توئی سرور، توئی رهبر، توئی نوباوه حیدر

توئی سلطان بحر و برّ، ولی حضرت سبحان

توئی لطف و توئی جود و توئی رحم و توئی رحمت

توئی دریای بخشایش، توئی فیض و توئی احسان

توئی علم و توئی عالم، توئی حلم و توئی دانش

توئی دُرّ و توئی گوهر، توئی لؤلؤ توئی مرجان

توئی محرم، توئی همدم، توئی فخر بنی آدم

توئی یار و توئی یاور، توئی غمخوار غمخواران

تویئ شاخص، توئی شامخ، توئی شافع، توئی راکع

توئی قائم، توئی غائب، توئی پیدا، توئی پنهان

بود مهدی تو را نام و بود شهرت تو را هادی

توئی مهر و توئی ماه و توئی خورشید نور افشان

توئی عدل و توئی عادل، توئی عقل و توئی عاقل

توئی فضل و توئی فاضل، ‌توئی شاهنشه خوبان

کلام نغز و دلجویت بود شیرین و روح افزا

چرا؟ چونکه توئی ناطق، چه ناطق؟ ناطق قرآن

ز درد انتظارت جای اشک از دیده خونبارم

شتابی کن که رفت ای شه زکف دین و زدل ایمان

ترا از جان و دل چا کرد و صد عیسی، دو صد موسی

کنیز درگهت حور و فلک عبد و ملک دربان

زبان را جای گویایی نباشد بهر ژولیده

چرا؟ چونکه نباشد گفتن مدح تو شه آسان

 

 

*******************************************

 

 

دل شود امشب شکوفا در زمین
می زند لبخند شادی بر زمین
آسمان ِ دل تبسم می کند
روی ماهت را تجسم می کند
ای مسیح آل پیغمبر سلام
انتهای سوره ی کوثر سلام
ای کتاب رازهای مرتضی
یادگار حضرت خیرالنسا
ای صفات تو صفات انبیا
حاصل جمع ِ تمام اولیا
ای قدمهایت صراط المستقیم
حافظ آیات قرآن کریم
ای امام صالحان در روی خاک
اکفیانی اکفیان روحی فداک
السلام ای آفتاب پشت ابر
السلام ای اوج قله، کوه صبر
السلام ای آخر هر دلخوشی
عاقب از غم تو ما را می کُشی
السلام ای فخر آدم در زمین
یادگار حضرت روح الامین
تو تمام چارده نور مبین
جلوه ی زیبای ربُ العالمین
تو حدیث ناب عترت در زمین
زاده حیدر امیر المومنین
تو همان نوری که از روز ازل
کرد خالق روی ماهت بی بدل
تو سرشت ناب از نسل علی
نور رب در جلوه ی تو منجلی
عمر تو تاریخ ساز عالم است
مبداء آن از رسول خاتم است
ترسم آخر من نبینم روی تو
صورت زهرائی و دلجوی تو
تو کجائی شیعه می خواند تو را
پس نمی گوئی جوابش را چرا
کی می آیی دل تمنایت کند
تا که روزی بوسه بر پایت کند
کی می آیی عقده از دل وا کنم
روضه خوانی پیش تو آقا کنم
کی می آیی کربلا را تاب نیست
در میان خیمه دیگر آب نیست
وای بر طفل رباب و اضطراب
خیمه خیمه جستوی جرعه آب
آب نَبوَد تا که سیرابش کند
جرعه ای نوشاند و خوابش کند
کربلا و یک بیابان اشک و آه
شیرخواره در میان قتلگاه
نام تو آمد در آنجا بر زبان
کی می آیی حضرت صاحب زمان
ای خوش آن روزی فرج برپا شود
با دو دست فاطمه امضا شود

 

***********************************************
این بشارت به دل از غیب بسی میآید
که به یاری جهان دادرسی میآید
رهزنان ره دین را عسسی میآید
مژده ای دل که مسیحا نفسی میآید
که ز انفاس خوشش بوی کسی میآید
دوشم این مژده رسید از ملک العرش به گوش
کز غم هجر مکن شکوه و افغان و خروش
کاید از پرده برون پادشه برقع پوش
از غم و درد مکن ناله و فریاد که دوش
زده ام فالی و فریادرسی میآید
نوگل گلشن نرگس که برش گل چون خس
آید از پیش و مسیحا پی یاری از پس
شمع رویش سبب گرمی بزم همه کس
ز آتش وادی ایمن نه منم خرم و بس
موسی اینجا به امید قبسی میآید
ای شه دین که به غیر تو دگر یاری نیست
جز تا ما را به جهان سرور و سالاری نیست
گرم ماننده بازار تو بازاری نیست
هیچکس نیست که در کوی تواش کاری نیست
هر کس اینجا به طریق هوسی میآید
یار در پرده و از پرده برون بس غوغاست
همه کس دلبر نادیده خود را جویاست
نقطه دایره کون و مکان ناپیداست
کس ندانست که منزلگه معشوق کجاست
اینقدر هست که بانگ جرسی میآید
خوشدلا خوشدلی شیعه بود در شعبان
که بود مطلع آن ماه هدی نیمه آن
بهر صید دل ما میرسد آن شاه زمان
یار دارد سر صید دل حافظ یاران
شاهبازی به شکار مگسی میآید

 

*****************************************

 

بیا تا نغمه شوق از نهاد خاک برخیزد
غبار از خاطر آیینه افلاک برخیزد
اگر در جلوه آری گوهر پاک و جودت را
صدف از دامن دریا گریبان چاک برخیزد
گل شوق تو را در دیده می کارم،مگر امشب
دل از خواب گران آرزو چالاک برخیزد
اگر پا در رکاب آری به پابوس سمند تو
هزاران لاله خونین جگر از خاک برخیزد
ببار ای دیده امشب قطره قطره اشک بر دامن
که از دل شعله شعله آه آتشناک برخیزد
به هنگام ظهور تو، تو ای خورشید نورانی
به پیش پای تو چون خاکیان ز افلاک برخیزد
مگر حرف مرا تکرار سازد ای گل نرگس
سخن با کوه می گویم کز او پژواک برخیزد
به شوق نرگس مست تو ای مهر جهان آرا
بسی گلنغمه مستی ز نای تاک برخیزد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *