دانش آموز مسلمان

پایگاه فرهنگی تربیتی بصیرتی، شجره طیبه صالحین، تبادل تجربیات و محتوای فرهنگی

تابلومن و اطرافم..

جهاد فرهنگی در طرح هجرت..

دلنوشته های یکی از بچه های جهادی دانشجویی

اردوی جهادی… تابستان های پر معنویت …

sibapplehandkindgiftهر بار که میرم اردوی جهادی و در تیم فرهنگی برای بچه های روستا کلاسهای فرهنگی و تربیتی و ورزشی برگزار میکنیم.. احساس های خوبی وجود من رو از خودش پر می کنه… احساس انبساط روح.. احساس نشاط.. احساس فایده.. احساس اینکه اینجا خیلی این کارها ارزش داره… احساس اینکه خدا آدم رو دوس داشته که گذاشته اینجا بیاد کار کنه.. خیلی .. خیلی.. معنویت داره.. آدم که نماز های عادی خودش رو حتی سر وقت هم شاید نخونه، اینجا حس علما و فضلا و نماز شب و مناجات و دعای کمیل این حرفا هم به آدم میگیره… مث شهدا… اصن خیلی شهداییه…

اینکه از همون شب اول میشینیم برنامه کلاسی می بندیم و از صبح فرداش میریم در کنار بچه های روستا.. فوتبال.. حلقه صالحین.. مسابقه فرهنگی.. با تمام وجود میتوان شادی را در چشمان این بچه ها دید… و برق همین شادی چشمان بچه های روستا است که وجود خود آدم را نورانی و خوش به حال می کند…

صفا، صمیمیت، قلب های پاک و زنگار نگرفته.. چقد راحت همدیگه رو میبخشن.. چقد راحت یاد میگیرن.. چقد راحت مهربونی رو به آدم یاد میدن.. چقد راحت صمیمیت رو به آدم یاد میدن.. و چقد راحت آدم رو با کودک درون آشنا میکنن….


jahadi

در کنار همه اینها سختی هایی هم وجود داره.. بعضی وقتا خیلی سخت میشه.. چونکه آخه میدونی تا یه مدت نباشی نمیتونی به راحتی بفهمی دقیقا اوضاع چطوریه.. بعضی وقتا فشار زیادی به آدم میاد.. فکر نکنی منظورم سختی فیزیکی هست… که این اصلن نیست… فشار های روحی گاهی پیش میاد..

من مربی حلقه ابتدایی ها هستم..
مثلا یه وقت توی حلقه در مورد اهل بیت (ع) صحبت می کنی.. یه نفر میپرسه آقا اجازه… چرا میگن چادر حضرت زهرا خاکی بوده… حالا شکست اولیه خودت سر جاش.. چطور میخوای اینو توضیح بدی.. چطور بخوای براشون روضه ی کوچه رو بخونی…

یا مثلا توی حلقه در مورد “و بالوالدین احسانا” صحبت میکنی.. از همه یکی یکی میپرسی چطور میتونیم به پدر و مادر نیکی کنیم… بعد میبینی نفر بعدی سرش پاییه و اشکش جاری شده… بعد میفهمی یتیمه یا پدرش رو از دست داده… چطور میخوای جمعش کنی….

یا مثلا در مورد ارزشی صحبت میکنی که در خانواده بعضی از اینها اصلا جایگاهی نداره….  مثلا در مورد ضررهای ماهواره صحبت میکنی.. تا خیلی هاشون خونه ماهواره دارن… حالا چی بگی و چطور بگی…

یا مثلا موقع فوتبال بعضی ها اصن کفش ورزشی ندارن.. و بعضیا هم وضعشون بهتره بساط ورزشی مرتب دارن… یک ذره سخته…

یا اینکه تا عادتشون بدی به بخشیدن و معذرت خواستن… یکی دو روز اول به دقیقه نمیکشه که شکایت همدیگه رو برات میارن..

یا اینکه بعضی هاشون کمبود محبت دارن.. یعنی با مهربانی شما.. از روز دوم خیلی به شما دلبسته میشن.. که باید مواظب این فقره هم باشی ضمن اینکه دوستی سرگروه و متربی هم باید حفظ بشه.. یکیشون هنوز هم به من میگه دایی..!!

یا اینکه بعضی وقتا بعضی رفتارها به دلیل خانواده و محیط براشون عادی شده (شکستن قبح گناه) در حالی که شما باید یادشون بدی این اشتباهه.. که میشه مبارزه با عادتشون.. که این یکی خیلی سخته… کلی زحمت میخواد تا بهشون یاد بدی این کار بده نباید انجام بدی.. یا این حرف گناه داره یا …. یعنی به دقیقه باید کار کنی….

روز اول که رفتیم برای فوتبال دیدم همه بطری آب برای خودشون آوردن… بعد نگو فهمیدم مشکل آب خوردن اینجا هست.. هر کس آب همراه خودش اورده…

خلاصه اینکه اردوی جهادی (بخش فرهنگی) در کنار صفا و انبساط فراوان و جلای قلبی که برای آدم داره ،  بعضی وقتاش هم آدم یه سختی های مشتی میکشه.. که شاید تسمیه جهاد همین جاها باشه که مفهوم پیدا میکنه…

الحمد لله.

یا حسین./

 

2 thoughts on “جهاد فرهنگی در طرح هجرت..

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *