دانش آموز مسلمان

پایگاه فرهنگی تربیتی بصیرتی، شجره طیبه صالحین، تبادل تجربیات و محتوای فرهنگی

مطلب دینیمهم دایمیویژه

علایم نفاق از زبان قرآن

نفاق از اعمال کسانی است که به زبان ادعای ایمان و صداقت در اقوال و افعال را می کنند، اما در دل حقایق را پنهان کرده و با خودشان صادق نیستند:
“ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ آمَنُوا ثُمَّ کَفَرُوا فَطُبِعَ عَلَى قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لَا یَفْقَهُونَ” [المنافقون: (۳)]

«این (نفاق و دروغگوئی و بازداشتن از دین) بدان خاطر است که (نخست با زبان) ایمان آورده اند و سپس (با دل) کافر شده اند، پس بر دلهایشان مهر نهاده شد، و ایشان دیگر (حقیقت را درک نمی کنند، و از ایمان چیزی) نمی فهمند».
منافق در ظاهر آراسته و طرفدار حقیقت است، گیج و منگ نیست بلکه بسیار خوب حرف می زند، اما مانند طبل توخالی فقط صدای زیبا و بلندی داشته و هیچ مایه ای از خود ندارد:
“وَإِذَا رَأَیْتَهُمْ تُعْجِبُکَ أَجْسَامُهُمْ وَإِن یَقُولُوا تَسْمَعْ لِقَوْلِهِمْ کَأَنَّهُمْ خُشُبٌ مُّسَنَّدَهٌ یَحْسَبُونَ کُلَّ صَیْحَهٍ عَلَیْهِمْ هُمُ الْعَدُوُّ فَاحْذَرْهُمْ قَاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى یُؤْفَکُونَ” [المنافقون: (۴)]

«هنگامی که ایشان را می بینی، تیپ و قیافه آنها نظر تو را جلب می کند و به شگفتی می آورد (و به خود می گوئی: چه انسانهای باوقار و برازنده ای!) و هنگامی که به سخن در می آیند (به علّت زیبا جلوه دادن کلامشان) به سخنانشان گوش فرا می دهی. (با وجود این جاذبه ی صورت و گیرائیِ گفتار) آنان انگار تخته هائی هستند که (بر دیوار) تکیه داده شده باشند (بی جان و بی ایمان، هیکلهای توخالی، درونهای بی نور و صفا، نقشهائی بر در و دیوارها). هر فریادی را بر ضدّ خود می پندارند و هر آوازی را به زیان خویش! آنان دشمنان واقعی هستند پس از ایشان برحذر باش. خداوند آنها را بکُشد! چگونه (از حق) رویگردان می شوند (و منحرف می گردند؟!)».
گفت یزدان مر نبی را در مساق … یک نشانی سهلتر زاهل نفاق
گر منافق زفت باشد نغز و هول … وا شناسی مر ورا در لحن و قول

 

نشانه های منافق

نشانه یکم: دروغ گفتن (در باور، گفتار و کردار)
“وَاللَّهُ یَشْهَدُ إِنَّ الْمُنَافِقِینَ لَکَاذِبُونَ” [المنافقون: (۱)] «خداوند گواهی می دهد که منافقان در گفتار خود دروغگو هستند».
اولین صفتی که خداوند در سوره منافقون به منافقین نسبت می دهد، دروغ گفتن است. یعنی در صحبت کردن چیزهایی را به زبان می آورند که خودشان ایمانی و اعتقادی به آن سخنان ندارند و در دل خود میدانند که در حال دروغ و فریبکاری هستند. منافق با دروغگویی حقایق را به نفع خود پنهان میکند. منافق اگر پیمانی با کسی ببندد یا قولی بدهد، در قول و پیمانِ خود دروغگو بوده و پیمان خود را خواهد شکست. او همچنین در قول خود دغل باز و نیرنگ باز نیز می باشد. بنابراین کسی که به زن، فرزند، دوستان و بقیه مردم قولی یا وعده ای بدهد و بدون داشتن عذرِ شرعیِ قابلِ قبول، آن را بجا نیاورد و در قول و وعده خود دروغگو باشد، با این کارِ خود، وارد دایره نفاق خواهد شد و یکی از نشانه های نفاق را در خود پرورش میدهد.

نقض میثاق و عهود از احمقیست … حفظ ایمان و وفا کار تقیست

در قرآن هر جا از نفاق صحبت می فرماید، بلافاصله همراه با این واژه از دروغ هم صحبت می کند و برعکس هر جا از دروغ سخن می گوید، به همان شکل همراه با آن از نفاق هم سخن می گوید.

 

نشانه دوم: شرم کردن از مردم و شرم نداشتن از خدا
“یَسْتَخْفُونَ مِنَ النَّاسِ وَلَا یَسْتَخْفُونَ مِنَ اللَّهِ وَهُوَ مَعَهُمْ إِذْ یُبَیِّتُونَ مَا لَا یَرْضَى مِنَ الْقَوْلِ وَکَانَ اللَّهُ بِمَا یَعْمَلُونَ مُحِیطًا” [النساء: (۱۰۸)]

«آن ها (زشتکاری های خود را) از مردم پنهان می دارند، اما از الله پنهان نمی دارند، و او با ایشان است؛ هنگامی که در جلسات شبانه سخنانی را که الله نمی پسندد، تدبیر می کنند، و الله به آنچه انجام می دهند؛ احاطه دارد».
این نشانه بزرگترین و بهترین نشانه است که میتوان به وسیله ی آن یک منافق را از ایمانداران واقعی جدا کرد و تشخیص داد. منافقی که در جلوی چشمِ مردم، مرتکب گناه و معاصی نمی شود، اما در تنهایی و خفا به راحتی مرتکب گناه می شود و خداوندِ بزرگ را کمترینِ کس هم به حساب نمی آورد تا از وی اندک شرمی داشته باشد. منافق خوشایندِ مردم را بیشتر دوست دارد تا خوشنودی خداوند را.
اما مؤمن واقعی، خداوند را همواره ناظر و حاضر می بیند و در پنهان و آشکار، خداوند را بر نفس و درون خود شاهد و بینا می داند و خوشنودی خداوند را بر رضایت مردم ترجیح می دهد.

 

نشانه سوم: تنبلی کردن در عبادات
“وَإِذَا قَامُوا إِلَى الصَّلَاهِ قَامُوا کُسَالَى” [النساء: (۱۴۲)] «منافقان هنگامی که برای نماز برمی خیزند، سست و بی حال به نماز می ایستند».
منافقین در زمان پیامبر – صلى الله علیه وسلم – با آن حضرت به نماز می ایستادند اما خداوند متعال پیامبر را از اینکه منافقین با تنبلی و ناراحتی به نماز می آیند، آگاه نمود. اگر این شرح حال منافقین است، پس وای به حال کسانی که نه با نشاط و نه با تنبلی نماز نمی خوانند!؟.
آن منافق از برون صوم و صلات … وز درون آب سیاه بی نبات

 

نشانه چهارم: ریاکاری
“یُرَاءُونَ النَّاسَ” [النساء: (۱۴۲)] «بدون شک منافقان ریاکار هستند و در جلو مردم خودنمایی میکنند (و نمازشان به خاطر مردم است، نه به خاطر خدا)».

ریا کردن به این معناست که شخص، خودش را جلوی چشم مردم خداترس و پرهیزکار نشان می‎دهد تا مورد احترام و قبول مردم قرار گیرد و به چشم آدم خوب به او نگاه کنند. حتی در نمازهای انفرادی نیز طوری وانمود می کند که بسیار مخلص و متدین است. در اجتماعات و مجالس نیز با ادب و عبادت پیشه نشان می دهد اما وقتی به خلوت می رود، برعکسِ آنچه نشان می داد عمل می‎کند و هیچ ترسی از خدا ندارد و اصلاً خدا را نمی شناسد. تمام سخنان و کارهایش برای جلبِ توجه مردم است و خودش هم به این دوگانگیِ شخصیتی در وجود خود آگاهی دارد.
ریا از گناهان کبیره بوده و به شرک نزدیک می باشد، چون مقصود از عبادتِ شخص ریاکار، جلب توجه مردم است و این به معنای پرستش مردم بوده و شرک است.
گاهی مقصود ریاکار، جلب نظر مردم برای رسیدن به مقام و مسئولیتی مانند نمایندگی یا ریاست یا رهبری است.
نمایندگی و قضاوت و ولایت و رهبری که به امور و حقوق مردم تعلق دارد، اگر همراه با رعایتِ عدالت باشد، از عبادات بزرگ بشمار می رود اما اگر با عدالت همراه نباشد از گناهان کبیره و بزرگ است. بنابراین کسی که مطمئن نیست بتواند عدالت را رعایت کند و بر آن توانا نیست، قبول مسئولیت برایش حرام است (۱).

 

نشانه پنجم: کمتر یاد کردن از خدا و ذکر کم گفتن
“وَلَا یَذْکُرُونَ اللَّهَ إِلَّا قَلِیلًا” [النساء: (۱۴۲)] «و (منافقان) الله را جز اندکی یاد نمی کنند». خداوند نفرمود منافقان به یاد خدا نیستند بلکه می فرماید آنها کسانی هستند که خدا را یاد می کنند اما به کمی و به تنبلی.

 

نشانه ششم: سوگند و قسم دروغ خوردن
“اتَّخَذُوا أَیْمَانَهُمْ جُنَّهً” [المجادله: (۱۶)] «(منافقین) سوگندهای (دروغین) خود را سپری (برای رهائی از گرفتار آمدن به دست عدالت، و پوشاندن چهره واقعی خویش) می گردانند».
منافق اگر شخصی را غیبت کند و آن شخص بشنود و بگوید چرا چنین چیزی را گفته ای؟ می گوید به خدا قسم که من چنین حرفی را پشت سر تو نگفته ام. منافق در معامله نیز بی پروا قسمِ دروغ می خورد و هیچ ابایی ندارد.
چون ندارد مرد کج در دین وفا … هر زمانی بشکند سوگند را
راستان را، حاجت سوگند نیست … زانکه ایشان را دو چشم روشنیست

 

نشانه هفتم: وقایع را بزرگ نشان دادن و شایعه پراکنی
“لَّئِن لَّمْ یَنتَهِ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ وَالْمُرْجِفُونَ فِی الْمَدِینَهِ لَنُغْرِیَنَّکَ بِهِمْ ثُمَّ لَا یُجَاوِرُونَکَ فِیهَا إِلَّا قَلِیلًا” [الأحزاب: (۶۰)] «اگر منافقان و کسانی که در دل های شان بیماری است، و شایعه پراکنان در مدینه (از کار خود) باز نایستند، یقیناً تو را بر (ضد) آن ها می شورانیم (و بر آن ها مسلط می گردانیم) سپس جز اندکی در کنار تو در آن (شهر مدینه) نباشند».
یکی از نشانه های منافقین این است که وقایع و چیزهای کوچک را بزرگ جلوه می دهند و با شایعه پراکنی سعی در تضعیف مسلمانان و جامعه اسلامی می کنند.

 

نشانه هشتم: عیب جویی از قضا و قدر خداوند
{الَّذِینَ قَالُوا لِإِخْوَانِهِمْ وَقَعَدُوا لَوْ أَطَاعُونَا مَا قُتِلُوا قُلْ فَادْرَءُوا عَنْ أَنفُسِکُمُ الْمَوْتَ إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ} [آل عمران: (۱۶۸)]

«منافقان کسانی هستند که (خود در خانه) نشستند و (از جنگ کناره گیری کردند و نسبت) به برادران خود گفتند: اگر از ما اطاعت می کردند (و حرف ما را می شنیدند) کشته نمی شدند. بگو: پس مرگ را از خود به دور دارید اگر راست می گوئید (که می توان با پرهیز و حذر از دست قضا و قدر گریخت)».
منافق به قضا و قدر و مشیت الهی راضی نیست و هر اتفاقی در زندگی بیفتد، می گوید اگر چنین می کردم، چنین می شد. اما مؤمنین واقعی در پیشامدهای خیر، شکرگذار و در بلا و مصیبت، آرام و صبورند و در هر حال به رضای الهی رضایت دارند.

 

نشانه نهم: بدگویی کردن از انسانهای صالح و سالم
“أَشِحَّهً عَلَیْکُمْ فَإِذَا جَاءَ الْخَوْفُ رَأَیْتَهُمْ یَنظُرُونَ إِلَیْکَ تَدُورُ أَعْیُنُهُمْ کَالَّذِی یُغْشَى عَلَیْهِ مِنَ الْمَوْتِ فَإِذَا ذَهَبَ الْخَوْفُ سَلَقُوکُم بِأَلْسِنَهٍ حِدَادٍ أَشِحَّهً عَلَى الْخَیْرِ أُوْلَئِکَ لَمْ یُؤْمِنُوا فَأَحْبَطَ اللَّهُ أَعْمَالَهُمْ وَکَانَ ذَلِکَ عَلَى اللَّهِ یَسِیرًا” [الأحزاب: (۱۹)] «آن ها بر شما بخل می ورزند، پس هنگامی که (زمان) ترس (پیش) آید، می بینی که به تو نگاه می کنند، در حالی که چشم هایشان (در حدقه) می چرخد، مانند کسی که از (سکرات) مرگ بی هوش شده باشد، پس چون ترس (و وحشت) بر طرف شد، شما را با زبآن ها ی تیز (و تند خود) می رنجانند، در حالی که بر مال (غنایم) سخت حریص و آزمندند، اینان (هرگز) ایمان نیاورده اند، لذا الله اعمال شان را تباه (و نابود) کرد، و این (کار) بر الله آسان است».
منافق وقتی که از نزد مسلمانی خارج می شود، پشت سر او با زبانی تیز و برنده شروع به بدگویی می کند.
آن منافق چون درین ظاهر گریخت … خون صد مؤمن به پنهانی بریخت

 

نشانه دهم: بدگمانی و تهمت زدن به انسانهای درستکار

“وَمَا کَانَ لِنَبِیٍّ أَن یَغُلَّ وَمَن یَغْلُلْ یَأْتِ بِمَا غَلَّ یَوْمَ الْقِیَامَهِ ثُمَّ تُوَفَّى کُلُّ نَفْسٍ مَّا کَسَبَتْ وَهُمْ لَایُظْلَمُونَ” [ال عمران: (۱۶۱)] «(منافقان پیامبر را متهم کردند که به آنها خیانت خواهد کرد! در حالی که) هیچ پیغمبری را نسزد که خیانت کند، و هر کس خیانت ورزد، در روز رستاخیز آنچه را که در آن خیانت کرده است با خود (به صحنه محشر) می آورد، سپس به هرکسی پاداش و پادافره آنچه کرده است به تمام و کمال داده می شود، و بدانان ستم نخواهد شد».

 

نشانه یازدهم: تلاش در جهت شیوع فساد و تباهی به نام اصلاح و نیکویی
“وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ لَا تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ قَالُوا إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ (۱۱) أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَلَکِن لَّا یَشْعُرُونَ” [البقره: (۱۱)، (۱۲)] «هنگامی که بدیشان گفته شود: در زمین فساد و تباهی نکنید. گویند: همانا ما اصلاحگر هستیم. هان! ایشان بدون شک فسادکنندگان و تباهی پیشگانند و لیکن (به سبب غرور و فریب خوردگی خود به فسادشان) پی نمی برند».
منافق با کارهای غلط خود به شیوع فساد و تباهی در جامعه دامن می زند و وقتی به او گفته شود، چرا از خدا نمی ترسی؟ در جواب می گوید: من کار بدی نکرده ام. اگر من نکنم دیگران می کنند و … . در حالی که خودش در دل می داند که آن کار او باعث گسترش فساد و تباهی خواهد شد.

 

نشانه دوازدهم: ظاهر و باطن منافق یکی نیست
“إِذَا جَاءَکَ الْمُنَافِقُونَ قَالُوا نَشْهَدُ إِنَّکَ لَرَسُولُ اللَّهِ وَاللَّهُ یَعْلَمُ إِنَّکَ لَرَسُولُهُ وَاللَّهُ یَشْهَدُ إِنَّ الْمُنَافِقِینَ لَکَاذِبُونَ” [المنافقون: (۱)]

«هنگامی که منافقان نزد تو می آیند، سوگند می خورند و می گویند: ما گواهی می دهیم که تو حتماً فرستاده خدا هستی! خداوند می داند که تو فرستاده خدا می باشی ولی خدا گواهی می دهد که منافقان در گفته خود دروغگو هستند (چرا که به سخنان خود ایمان ندارند)».
با توجه به آیه بالا، هر کس که ظاهر و باطنش یکی نباشد و به عبارتی دیگر صورت و سیرتش یکی نباشد، منافق خواهد بود. گاهی منافق لباس و هیئت آراسته دارد اما درونش فاسد و بدبوست.
ظاهر دستار چون حور بهشت … آن منافق اندرون رسوا و زشت

اما مؤمن واقعی در کنار آراستگی ظاهر، دل و درونش را هم به ذکر و یاد خدا و به صفات نیک آراسته می کند تا زیبایی ظاهر و زیبایی باطن هر دو را با هم داشته باشد و از جمله منافقان نباشد.

 

نشانه سیزدهم: امر به منکرات و زشتی ها و نهی از معروف و نیکی ها
“الْمُنَافِقُونَ وَالْمُنَافِقَاتُ بَعْضُهُم مِّن بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمُنکَرِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ” [التوبه: (۶۷)] «مردان منافق و زنان منافق همه از یک گروه (و یک قماش) هستند. آنان همدیگر را به کار زشت فرا می خوانند و از کار خوب باز می دارند».
منافقین می خواهند خرابکاری، زنا، بی بند و باری و بی حجابی گسترش پیدا کرده و موسیقی غیرشرعی، عکسها و فیلمهای لخت و نیمه لخت، سیگار و تریاک و مخدرات در جامعه انسانی شیوع داشته باشد. اینها همه از جمله منکرات و بزه کاری است. منافق دوست ندارد خیر و نیکی و علم و آگاهی مردم رشد کند و اگر کسی از سر خیرخواهی به او بگوید: این کارها مورد پسند خدا نیست و پیامبر نهی کرده است، در جواب خواهد گفت لازم نیست تو به ما درس دین بدهی، ما خودمان از دین آگاهی داریم.

 

نشانه چهاردهم: منافق در امور خیر خسیس و بخیل است
“وَیَقْبِضُونَ أَیْدِیَهُمْ” [التوبه: ۶۷] «و دستهایشان را (از بذل و بخشش در راه خیر) می بندند».

منافق را می بینی که برای خودنمایی و تظاهر و طلب شهرت، مهمانی ها می گیرد و خرج های سنگین می کند، اما اگر برای کار خیری از او کمک بخواهی، با اکراه و به سختی مبلغ ناچیزی کمک خواهد کرد.

 

نشانه پانزدهم: فراموش کردن خدا
“نَسُوا اللَّهَ فَنَسِیَهُمْ إِنَّ الْمُنَافِقِینَ هُمُ الْفَاسِقُونَ” [التوبه: (۶۷)] «خدا را فراموش کرده اند (و از پرستش او روی گردان شده اند)، خدا هم ایشان را فراموش کرده است (و رحمت خود را از ایشان بریده و هدایت خویش را از آنان دریغ داشته است). بدرستی منافقان، همان اهل فسق (و گردنکشان در قبال حق) هستند».
منافق از خانواده، سرگرمی ها و لذات دنیوی، آرزوها و داشته ها و هر چیز دیگری صحبت می کند غیر از خدا! این در حالی است که فراموش کردنِ خداوند، بزرگترین بلا و مصیبت است. چون خداوند نیز او را به فراموشی می سپارد. اما مؤمن واقعی همواره و در هر موقعیتی در خواب و در بیداری، در کار و در استراحت، سواره یا پیاده، در نعمت و در مصیبت، هیچ وقتی را از یاد خدا خالی نمی گذارد.

 

نشانه شانزدهم: وعده های خدا و پیامبر را دروغ می داند
“وَإِذْ یَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ مَّا وَعَدَنَا اللَّهُ وَرَسُولُهُ إِلَّا غُرُورًا” [الأحزاب: (۱۲)] «و (نیز به یاد آورید) هنگامی را که منافقان و آنان که در دلهایشان بیماری (نفاق) وجود دارد، می گویند: خدا و پیغمبرش جز وعده های دروغین به ما نداده اند».
منافق باوری به آخرت ندارد، به همین خاطر فقط در طلب دنیا و مقامات دنیوی است.

 

نشانه هفدهم: آگاهی نداشتن از احکام دین و ندانستن برنامه زندگی خداپسندانه
“وَلَکِنَّ الْمُنَافِقِینَ لَا یَفْقَهُونَ” [المنافقون: (۷)] «ولی منافقان (حقایق و واقعیت ها) درنمی یابند و نمی فهمند».

منافق به علوم تجربی و دنیوی علاقه دارد و یاد می گیرد! اما از درک حقایق دین و قدرت وعده های الهی و روز سزا و جزاو … ، قاصر و عاجز است واین تنها بدین خاطر است که خودش نمیخواهد بفهمد و خداوند نیز بر دل او مهر میزند. منافق دوست ندارد در مجالس و مباحث از عبادت و نماز و یاد خدا بحث شود، چون فکر می کند چیزی از آن نمی داند و مایه سرافکندگی اوست. اما مؤمن واقعی به دنبال کسب علم شرعی و احکام دین می رود و همیشه در تلاش است کاری را که در آن سود و خیری هست، انجام دهد.

 

نشانه هجدهم: خوشحالی بر مصیبت ایمانداران و دلتنگی در شادی آنها
“إِن تُصِبْکَ حَسَنَهٌ تَسُؤْهُمْ وَإِن تُصِبْکَ مُصِیبَهٌ یَقُولُوا قَدْ أَخَذْنَا أَمْرَنَا مِن قَبْلُ وَیَتَوَلَّوا وَّهُمْ فَرِحُونَ” [التوبه: (۵۰)] «اگر به تو نیکی برسد، آن ها را ناراحت می کند، و اگر مصیبتی به تو رسد، می گویند: ما پیش از این چارۀ کار خود را اندیشیده ایم و شادمانه باز می گردند».
اگر منافق باخبر شود که مسلمانی دچار بلا و مصیبتی شده است، فوراً شروع به پخش آن خبر می کند و طوری وانمود می کند که از این واقعه ناراحت شده است اما دروغ می گوید و در دل به آن شاد و خوشحال است.

 

نشانه نوزدهم: چاپلوسی و زبان بازی
“وَإِذَا رَأَیْتَهُمْ تُعْجِبُکَ أَجْسَامُهُمْ وَإِن یَقُولُوا تَسْمَعْ لِقَوْلِهِمْ کَأَنَّهُمْ خُشُبٌ مُّسَنَّدَهٌ یَحْسَبُونَ کُلَّ صَیْحَهٍ عَلَیْهِمْ هُمُ الْعَدُوُّ فَاحْذَرْهُمْ قَاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى یُؤْفَکُونَ” [المنافقون: (۴)] «و اگر (سخن) گویند به سخنان شان گوش فرا می دهی، گویی آن ها چوب های تکیه داده به دیوارند، هر بانگی را علیه خود می پندارند، آن ها دشمن (واقعی) هستند، پس از آنان بر حذر باش! الله آن ها را بکشد، چگونه (از حق) منحرف می شوند؟!».

منافق چاپلوس و زبان باز است و به شکلی حرف می زند که مردم فکر کنند از دیگران فهمیده تر و عاقل تر است. منافق دوست دارد بالاتر از فهم مردم سخن بگوید تا برتری خود را به دیگران تحمیل کند و با این کارها می خواهند مردم را فریب دهند.
گر به دریا در افتی ای منافق … ز زشتی کی خورد مار و نهنگت
چه گویم با تو ای نقش مزوّر … چه معنی گنجد اندر جان تنگت

 

نشانه بیستم: مسخره کردن دین خدا و سنت پیامبر – صلى الله علیه وسلم –
“یَحْذَرُ الْمُنَافِقُونَ أَن تُنَزَّلَ عَلَیْهِمْ سُورَهٌ تُنَبِّئُهُم بِمَا فِی قُلُوبِهِمْ قُلِ اسْتَهْزِءُوا إِنَّ اللَّهَ مُخْرِجٌ مَّا تَحْذَرُونَ * وَلَئِن سَأَلْتَهُمْ لَیَقُولُنَّ إِنَّمَا کُنَّا نَخُوضُ وَنَلْعَبُ قُلْ أَبِاللَّهِ وَآیَاتِهِ وَرَسُولِهِ کُنتُمْ تَسْتَهْزِءُونَ” [التوبه: (۶۴)، (۶۵)] «منافقان (خدا و آیات و پیغمبر او را در میان خود به مسخره می گیرند و) می ترسند که سوره ای برضدّ ایشان نازل شود (و علاوه از آنچه می گویند) آنچه را (هم که) در دل دارند به رویشان بیاورد و آشکارش سازد. بگو: هر اندازه می خواهید مسخره کنید، بیگمان خداوند آنچه را که از آن بیم دارید (و در پنهان داشتنش می کوشید) آشکار و هویدا می سازد. اگر از آنان (درباره سخنان ناروا و کردارهای ناهنجارشان) بازخواست کنی، می گویند: (مراد ما طعن و مسخره نبوده و بلکه با همدیگر) بازی و شوخی می کردیم. بگو: آیا به خدا و آیات او و پیغمبرش می توان بازی و شوخی کرد؟!»
همین طور مسخره کردن به لباس و ریش و هیئت یک مسلمان، شخص را وارد دایره نفاق و کفر خواهد کرد.

 

شکست بزرگ
انسان منافق با اعمال مزدورانه خود، درهای رحمت خداوند را بر روی خود بسته و درهای عذاب را به روی خود باز می کند:

“یَوْمَ یَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَالْمُنَافِقَاتُ لِلَّذِینَ آمَنُوا انظُرُونَا نَقْتَبِسْ مِن نُّورِکُمْ قِیلَ ارْجِعُوا وَرَاءَکُمْ فَالْتَمِسُوا نُورًا فَضُرِبَ بَیْنَهُم بِسُورٍ لَّهُ بَابٌ بَاطِنُهُ فِیهِ الرَّحْمَهُ وَظَاهِرُهُ مِن قِبَلِهِ الْعَذَابُ ” [الحدید: (۱۳)] «روزی که مردان منافق و زنان منافق به مؤمنان می گویند: (با شتاب به سوی بهشت حرکت نکنید و) منتظرمان بمانید تا از نور شما فروغ و پرتوی (به ما بتابد و از آن) استفاده کنیم! بدیشان گفته می شود: به عقب برگردید (و مجدّداً به دنیا بروید) و نوری به دست بیاورید! در این حال ناگهان دیواری میان آنان زده می شود که دری دارد. داخل آن (که به طرف مؤمنان است) رو به رحمت است (که بهشت و نعمت سرمدی است) و خارج آن (که به طرف منافقان است) رو به عذاب است (که دوزخ و نقمت ابدی است)».
“یُنَادُونَهُمْ أَلَمْ نَکُن مَّعَکُمْ قَالُوا بَلَى وَلَکِنَّکُمْ فَتَنتُمْ أَنفُسَکُمْ وَتَرَبَّصْتُمْ وَارْتَبْتُمْ وَغَرَّتْکُمُ الْأَمَانِیُّ حَتَّى جَاءَ أَمْرُ اللَّهِ وَغَرَّکُم بِاللَّهِ الْغَرُورُ” [الحدید: (۱۴)] «منافقان، مؤمنان را صدا میزنند، مگر ما (در دنیا) با شما نبودیم؟ می گویند: بلی! ولیکن (با نفاق)، خویشتن را گرفتار بلا کردید، و چشم به راه (مرگ پیغمبر، و نابودی مسلمانان، و برچیده شدن اسلام) ماندید و (درباره حقانیت دعوت پیغمبر و قرآن و وجود معاد و رستاخیز) شک و تردید ورزیدید، و آرزوها و پندارها شما را گول زد، تا این که فرمان خدا (دائر بر مرگتان) در رسید و اهریمن (بدکاره و نفس امّاره ی) فریبکار، شما را در برابر فرمان خدا فریب داد».
آن منافق با موافق در نماز … از پی استیزه آید، نی نیاز
در نماز و روزه و حج و زکات … با منافق مؤمنان در برد و مات
مؤمنان را برد باشد عاقبت … بر منافق مات اندر آخرت

هر یکی سوی مقام خود رود … هر یکی بر وفق نام خود رود
مؤمنش خوانند جانش خوش شود … ور منافق گویی پر آتش شود

دعای پایان:
از خداوند بزرگ می خواهیم که ما را از این بیماری مهلک و کشنده محافظت نماید و توفیق دهد که این نشانه ها را همواره به یاد داشته باشیم و از آنها پرهیز و حذر کنیم. آمین یا رب العالمین

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *